واولین واکنشم بعد از دیدنش گریه همراه با لبخند بود بغض با خنده بود و...................حسرت بود
با کمک یکی از معلمام یکی از مشکلات کمر شکن رو حل کردم مشکلی که داغون شدم باهاش
بعد از هفت یا هشت سال امام رضا مارو دعوت کرد حرمش زمان خدافظی مثل بچه ای بودم که دارن از مامانش جداش می کنن زار زدم تو حرمش که نمی خوامممممممممممممممممم برم اما ساعت چیز دیگه ای داد میزد
کلاس های گیتارم رو شروع کردم و درس می خونم تا کنکور 96بشم قبولی رشته حقوق
به امید همون خدایی که کنارمه دستم رو گرفته و..........
زندگی به سبک من...برچسب : نویسنده : mhana1377ma بازدید : 111